درباره ما | ارتباط با ما | نقشه سایت        
 
  1. بیانیه در قبال هتک حرمت به شهدای مدافع حرم [۱۴۰۱/۰۵/۲۳ ساعت ۰۷]
  2. اینستاگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۵]
  3. کانال ایتا کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۵]
  4. کانال تلگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۵]
  5. ارتباط با واتساپ کنگره سرداران و 2500شهید شهرستان نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۵]
 
آخرین اخبار
 



نظرسنجی
تا چه حد با کنگره شهدای شهرستان نجف آباد آشنا هستید؟ ؟
1 : بسیار زیاد (2084 رای)
24 % 
2 : زیاد (1712 رای)
19 % 
3 : متوسط (1543 رای)
18 % 
4 : کم (1345 رای)
15 % 
5 : بسیار کم (2100 رای)
24 % 

معرفی سایت به دوستان

پیوندها
 
سایت مقام معظم رهبری

آمار سایت
تعداد شهدای ثبت شده : 2485
تعداد اخبار ثبت شده : 45
تعداد افراد آنلاین : 19
کل بازدیدها : 4519669
بازدید های امروز : 848
بازدید های دیروز : 1369

مسافر من برگشت

مسافر من برگشت

زندگی سردار شهید مهدیقلی غلامی به روایت همسرش عفت فلاحیان

نوشته: فرشته غلامی

چاپ اول: 1393

قطع: پالتویی، 96 صفحه

نشر: ستارگان درخشان

نمایی از یک زندگی

مهدیقلی نوزدهمین روز از مهرماه 1337 پا عرصۀ گیتی نهاد. روستازاده بود و ساده‌دل. علاوه بر کسب علم، در صدد رفع مشکلات اقتصادی خانواده بود. در امور منزل هم، یاری‌رسان مادر بود. پیوستن به صفوف مردم انقلابی در باورهایش جایگاهی ویژه داشت. در جلسه‌های قرآن، حضوری پویا و چشمگیر داشت. با پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه، با دلی پرامید وارد این نهاد شد. با شروع غائلۀ اشرار کردستان، خود را به آنجا رساند. جزء افرادی بود که با احداث پایگاه‌های کوچک نظامی در روستاها یا ارتفاعات مشرف بر آن‌ها، اقدام به پاکسازی آن مناطق از وجود ضدانقلاب کرد. اهل تدبّر بود و مدیریتی ویژه و در خور داشت. کم حرف می‌زد و بیشتر عمل می‌کرد. اخلاص و قناعتش، زبانزد بود. در آخرین روزهای سال 1362، در دیواندره فرماندهی گردان و مسئولیت محور عملیات را بر عهده گرفت. سپس با سپاه محمد(ص) به عنوان نیرویی ساده عازم منطقه شد. قبل از عملیات بدر، گردان او را برای فتح یکی از مقرهای دشمن به جلو حرکت کرد. او را به عنوان فرمانده گردان چهارده معصوم در عملیات قادر معرفی کردند. خود به شناسایی منطقۀ عملیاتی می‌رفت. پس از درگیری‌های فراوان بر اثر اصابت تیر و ترکش بدنش غرق در خون شد. او را به عقب آوردند؛ اما انتقالش به پشت جبهه میسر نشد. مهدیقلی را در محلی امن گذاشتند تا برای آوردن کمک به عقب بروند؛ ولی دشمن مانع از برگشتن‌شان شد. 20شهریور1364 به شهادت رسید و سال 1375 پیکرش از طریق گروه تفحص شناسایی شد و در زادگاهش روستای قره‌تپه به خاک سپرده شد.

از پنجرۀ کتاب

من در سرزميني که بيابان برهوت بود آب نوشيدم. نوشيدم و تشنگي را از وجودم بيرون کردم، امّا وقتي برگشتم ديدم سراب بود. عطش و تشنگي هم در وجود من نبود!

و تو نبودي و نديدي که من در پاي چوبي خشک، سايباني براي دوري از آفتاب درست کردم و خوابيدم. وقتي بيدار شدم، آفتاب سوزان بود و چوب خشک و سايبان نبود. من هم آفتاب‌سوخته نشدم!

و تو نبودي و نديدي که من انگوري از درخت تاک مهرباني چيدم و خوردم. گذشتم. وقتي برگشتم تا از درخت تشکر کنم، تاک خشکيده بود؛ امّا شيريني انگور هنوز هم در وجود من بود!

و تو نبودي و نديدي که گُلي را از شاخۀ احساس چيدم؛ امّا خار به دستم  رفت. به جاي اين که خون از دستم بيايد، خون از چشمانم روانۀ صورتم شد! و من چه بيکس و تنها بودم که تو را نداشتم...  ص86

 

نمای معرف

گذرگاه عافیت تنگ است و معجزۀ زندگی، بی‌بدیل. رخت سفر بربند و بگذر  از این رنگین کمان دنیا. ای مسافر، ای گذرنده! مخواه که همایش تاریخ، نادانسته از جلوی دیدگانت بگذرد. مسافر باش. مسافر رفتن نه رسیدن؛ چرا که سفر، رفتن است نه رسیدن. کتاب «مسافرمن برگشت» واگویه‌های درونی و زمزمه با شهید است. نویسنده در این شیوه از روایت، با یادآوری خاطرات دورۀ کوتاه پنج سالۀ زندگی مشترک عفت فلاحیان با سردار شهید مهدیقلی غلامی، خواننده را با بخش‌هایی از زندگی شهید آشنا می‌سازد.

 



© در جهت ترویج فرهنگ دفاع مقدس و شهادت هر گونه کپی برداری از محتوای سایت (با ذکر منبع) بلامانع است . طراحی و برنامه نویسی توسط طراحی و توسعه وب سایت صبا