نظرسنجی |
تا چه حد با کنگره شهدای شهرستان نجف آباد آشنا هستید؟ ؟ |
آمار سایت |
تعداد شهدای ثبت شده : 2485
تعداد اخبار ثبت شده : 45
تعداد افراد آنلاین : 6
کل بازدیدها : 4520366
بازدید های امروز : 1545
بازدید های دیروز : 1369
|
|
|
|
شهید مهدی قلی غلامی |
|
|
سردار شهید مهدی قلی غلامی
فرمانده گردان پیاده لشکر 8 نجف اشرف
دورۀ دبستان را در زادگاهش طی کرد. اغلب اوقات بعد از اتمام کلاس درس، به مدد پدر زحمتکش خود میشتافت و در امور منزل یاری رسان مادر بود. روستای قره تپه از توابع شهرستان نجفآباد فاقد مدرسۀ راهنمایی بود و او به سختی توانست درسش را ادامه دهد. سال 1356 به سربازی رفت و پایان خدمتش مصادف شد با وقایع انقلاب. به فرمان امام از پادگان فرار کرد و به جمع مردم انقلابی پیوست و به پخش اعلامیههای امام و شرکت در تظاهرات پرداخت. در جلسههای قرآن حضوری پویا داشت. سجدههای طولانیِ نمازش سوزناک بود و همیشه در سلام کردن از دیگران سبقت میگرفت.
با پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه با دلی پُر امید وارد این نهاد شد. با شروع غائلۀ اشرار کردستان، خود را به آنجا رساند. تا اوایل سال 1360 هنوز تعدادی از روستاهای اطراف شهر دیواندره در تصرف گروههای ضد انقلاب قرار داشت و برای تردد نا امن بود. مهدی قلی جزء افرادی بود که با احداث پایگاههای کوچک نظامی در روستاها یا ارتفاعات مُشرف بر آنها، اقدام به پاکسازی آن مناطق از وجود ضد انقلاب کرد. در اطراف روستای شریفآباد، دو پایگاه موقت احداث شد؛ اما پس از حملۀ ضد انقلاب به پایگاه، تعدادی از نیروها شهید و مجروح شدند. مهدیقلی، تنها رزمندۀ سالم پایگاه بود. او با تغییر محل استقرار خود در اطراف پایگاه و تیراندازی به سمت ضد انقلاب، تا قبل از طلوع سپیده از هجوم آنها به داخل ممانعت کرد و این دلاوریاش سبب حفظ جان همرزمان زخمیاش شد.
او فرماندهی موفق، مدیر و مدبّر بود. کم حرف میزد و بیشتر عمل میکرد. در زمان مرخصی به دیدار خانوادۀ شهدا میرفت و نسبت به آنان زیاد سفارش میکرد. اهل انفاق بود و سادهزیستی. اخلاص و قناعت او زبانزد بود و بر حفظ اموال بیتالمال دقت خاصی داشت. شرح دلاوریهایش در جبهۀ غرب زبانزد بود، از طی مسافتهای طولانی در کوهستانهای صعبالعبور تا تحمل سرمای طاقتفرسای منطقه. مهدیقلی همیشه جلوتر از دیگران گام بر میداشت، به خصوص هنگام خطر. افتخار همسنگری با سردار افیونی از فرماندهان سپاه کردستان را داشت. آخرین روزهای سال 1362 بود که در دیواندره فرماندهی گردان و مسئولیت
محور عملیات را برعهده گرفت.
قبل از عملیات خیبر با سپاه حضرت محمد(ص) اعزام شد و به عنوان نیروی ساده خدمت کرد. مدتی به صورت ناشناس و مخفیانه به عنوان تک تیرانداز در جبهه حضور داشت؛ اما خیلی زود شناخته شد. بعدها به عنوان فرمانده گروهان در عملیات خیبر شرکت کرد. عادت نداشت داخل سنگر بماند، چه حین عملیاتها و چه در پدافندها. در کنار سردار شهید اکبر اعتصامی، جانشین گردان چهارده معصوم شد و تجربههایش را در اختیار رزمندهها گذاشت. گردان چهارده معصوم وارد جزایر مجنون شد و توانست در مراحل مختلف عملیات خیبر اهداف خود را تصرف کند و به تثبیت خط پدافندی بپردازد.
قبل از عملیات بدر به سِمت فرمانده گردان پیاده منصوب شد. با آغاز عملیات بدر، گردان او برای فتح یکی از مقرهای دشمن به جلو حرکت کرد. باز هم مهدیقلی جلوتر از بقیه حرکت میکرد. در عملیات به شدت مجروح شد. این سومین دفعه بود؛ اما با چشمانی پُر اشک گفت: «این بار هم لیاقت شهادت را نداشتم.»
در عملیات قادر به عنوان فرماندۀ گردان چهارده معصوم معرفی شد. از اهواز به سنندج و بعد به شهرستان سلماس نزد سردارانی چون: شهید حسین صنعتکار و شهید مجید کبیرزاده رفت. آنها در منطقۀ میاندوآب مستقر شدند و اطراف ارتفاعات کلاشین در درهای به آمادهسازی گردانها و آموزش واحدها پرداختند. عملیات قادر بود و منطقۀ اشنویه. در این مدت خودش به شناسایی مناطق عملیاتی میرفت.
از هر فرصتی برای پند و نصیحت نیروهای گردان استفاده میکرد. با نزدیکی زمان عملیات آدم دیگری شده بود. میدانست این عملیات آخرین حضور اوست. به دوستش گفته بود که در این منطقه به دیدار خدا میشتابم.
هوا تازه روشن شده بود. مهدیقلی و همرزمانش شب قبل، درگیری شدیدی را پشت سر گذاشته بودند. بدنش در اثر اصابت تیر و ترکش غرق خون بود. او را به عقب آوردند؛ اما انتقالش میسّر نشد. مهدیقلی را در محلی امن گذاشتند تا برای آوردن کمک به عقب بروند؛ ولی دشمن مانع از برگشتنشان شد و به مقام شهادت نائل آمد و پیکرش در منطقه ماند.
در سال 1375 از طریق گروه تفحص، شناسایی شد و پس از انتقال باقی ماندۀ پیکرش، در گلزار شهدای روستای قره تپه آرام گرفت.
|
|
|