درباره ما | ارتباط با ما | نقشه سایت        
 
  1. بیانیه در قبال هتک حرمت به شهدای مدافع حرم [۱۴۰۱/۰۵/۲۳ ساعت ۱۲]
  2. اینستاگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۱۰]
  3. کانال ایتا کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۱۰]
  4. کانال تلگرام کنگره سرداران و 2500شهید نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۹]
  5. ارتباط با واتساپ کنگره سرداران و 2500شهید شهرستان نجف آباد [۱۴۰۰/۰۵/۲۰ ساعت ۰۹]
 
آخرین اخبار
 



نظرسنجی
تا چه حد با کنگره شهدای شهرستان نجف آباد آشنا هستید؟ ؟
1 : بسیار زیاد (1470 رای)
26 % 
2 : زیاد (933 رای)
16 % 
3 : متوسط (963 رای)
17 % 
4 : کم (867 رای)
15 % 
5 : بسیار کم (1505 رای)
26 % 

معرفی سایت به دوستان

پیوندها
 
سایت مقام معظم رهبری

آمار سایت
تعداد شهدای ثبت شده : 2485
تعداد اخبار ثبت شده : 45
تعداد افراد آنلاین : 8
کل بازدیدها : 4153141
بازدید های امروز : 1015
بازدید های دیروز : 1389

ستاره ام گم شد

ستاره‌ام گم شد

زندگی سردار شهید محمدرضا پوراسماعیلی به روایت همسرش مهری محمدی

نوشته: رضوان پورشبان

چاپ اول: 1393

قطع: پالتویی، 96 صفحه

نشر: ستارگان درخشان

نمایی از یک زندگی

محمدرضا هشتم خردادماه 1344 دیده به جهان گشود. از همان کودکی جست‌وجوگر بود و در پی یافتن حقایق هستی. هم‌زمان با تحصیل به فراگیری قرآن پرداخت. احترام ویژه‌ای برای والدینش قائل بود. سیزده سال داشت که راهی طبس شد تا به زلزله‌زدگان مدد رساند. در تظاهرات با وجود سن کم، جزء عناصر محرک به شمار می‌رفت. به خودسازی بها می‌داد و در این راه، به کلاس‌های احکام، قرآن و اخلاق قدم گذاشت. پس از پیروزی انقلاب، در اردوهای تابستانی کمیتۀ انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی شرکت کرد. با آغاز جنگ به جمع گروه شهید سروان صفری پیوست و راهی مناطق جنگی شد. قبل از عملیات الی‌بیت‌المقدس به جبهۀ جنوب رفت و فرماندهی دستۀ نیروی پیاده را بر عهده گرفت. در عملیات رمضان هم فرمانده گروهان یکی از گردان‌های پیاده شد. جانشین توپخانه در عملیات محرّم بود. همواره به حضور مستمر خود در جبهه‌ها تأکید داشت و در عملیات‌های والفجر1، 2، 4، خیبر، بدر و قادر، فرمانده توپخانۀ لشکر8 نجف اشرف شد. فرماندهی‌اش با قاطعیت و اقتدار همراه بود. به حفظ بیت‌المال تأکید داشت و پیگیر امور مربوط به آماده سازی سلاح، تجهیزات و نیرو برای حضور مؤثر در عملیات‌ها بود. در والفجر4 تعدادی از قبضه‌های 107م.م به لشکرنجف واگذار شد که مأمور راه‌اندازی آن‌ها گردید. در والفجر8 به لشکر25 کربلا رفت و مسئولیت توپخانۀ آن لشکر را به عهده گرفت. منظم بود و به رعایت اصول نظامی‌گری اعتقاد داشت. زمانی که برای بررسی وضعیت خط و سرکشی به دیده‌بان‌ها و رفع نیاز آتش نیروهای پیاده به خط مقدّم می‌رفت، اگر احساس می‌کرد که نیاز است یک تیر یا آرپی‌جی به سمت مواضع دشمن شلیک شود، دریغ نمی‌کرد. سرانجام در 12/4/1365 به عنوان روز شهادتش ثبت شد تا عملیات کربلای1 یادآور لحظه‌های آسمانی شدنش باشد.

از پنجرۀ کتاب

از خشم میلرزیدی. کاری نمیتوانستی بکنی، مرد نشده بودی. رهگذری هم آن اطراف نبود که کمک کند. خودت را از تنۀ درخت واکندی. وسط خیابان ایستادی و سوت زدی. اسپری را از یقهات بیرون کشیدی. بالا و پایین پریدی. فریاد کشیدی: «مرگ برشاه.» بعد به  دیوار مسجد اشاره کردی. آن دو مرد،  زنها را رها کردند.  «هیهات» را نوشته بودی  که دستی بزرگ و مردانهای دور کمرت حلقه شد. از  زمین کنده شدی. صدای هنهن نفسهای مرد توی گوش تو بود. به هوا چنگ میانداختی. فریاد میکشیدی: «مرا رها کنید» و کتک میخوردی. مأمورها حواسشان به تو بود که  مهدی آرام و پاورچین رفت سمت دیوار و «من الذله» را  با اسپری قرمز روی دیوار نوشت.  چه خوب شعاری انتخاب کردید. «هیهات من الذله.»

عبدالعلی به قبر زل زده. انگار ذهنش تا به حال خواب بوده. حالا این وقت شب بیدار شده است. خاطرات یکی پس از دیگری در ذهنش ورق میخورند....   ص58

 

نمای معرف

می‌گویند هر کس در زندگی ستاره‌ای دارد و ستارۀ هر کس بخت اوست! می‌گویند به وقت مرگ، ستارۀ زندگی خاموش و شاید در سیاهی آسمان شب گم می‌شود. اما ستارۀ هر کس خوشبختی اوست و بیانگر آن است که در سیاهی هم کورسوی امیدی وجود دارد. کتاب «ستاره‌ام گم شد» روایت زندگی کوتاه‌مدت خانم مهری محمدی با سردار شهید محمدرضا پوراسماعیلی است که با عشق پیوند خورد و هنوز هم بعد از حدود هجده سال با تداعی خاطرات آن ایام، با عشق ادامه دارد. ستارۀ این عشق همچنان نورافشانی می‌کند، چرا که مهر و محبت خانم محمدی پابرجاست و زوال‌ناپذیر.

 

فایلی یافت نشد . بازگشت
© در جهت ترویج فرهنگ دفاع مقدس و شهادت هر گونه کپی برداری از محتوای سایت (با ذکر منبع) بلامانع است . طراحی و برنامه نویسی توسط طراحی و توسعه وب سایت صبا