گوشهای از زندگی نامه امام جعفرصادق(علیه السلام)
عصر امام صادق( علیه السلام ) یکی از طوفانیترین ادوارتاریخ اسلام است که ازیک سو اغتشاشها و انقلابهای پیاپی گروههای مختلف ، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام) رخ میداد، که انقلاب ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است. و از دیگر سو عصر برخورد مکتبها و ایده ئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود. عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام ( علیه السلام ) ، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون میشد. زمان امام صادق(علیه السلام)، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود واین دوگروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملی، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید. بنی امیه در این مدت گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند. عباسیان نیز چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبرو گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از اینرو این دوران ، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق (علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد. پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان ازالحاد و بدبینی وکفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود ، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت جلوگیری می کرد. اینجا بود که امام( علیه السلام ) دشواری فراوان در پیش و مسئولیت عظیم بر دوش داشت. امام صادق (علیه السلام ) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنیای شیعه را به فروغ تعاعلیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات و گزند فریبکاران حفظ نمود. او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفری شهرت یافت. آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهرهمند برده واز ایشان حرف و حدیث نقل کردهاند از هیچ یک از دیگرائمه نقل نکردهاند. لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایههای حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند. وضع به حدی ناگوار وشد که همگی یاران امام (علیه السلام ) را در معرض خطر مرگ قرار می داد، چنانچه زبدههایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند. هر چند امام صادق (علیهالسلام) را باید اولین مدرس مدارس فکری و مؤسس مکاتب عقلی در جهان اسلام شمرد اما این به این معنا نیست که پیش از این حضرت علیه السلام روش عقلی تامل در حقوق در اسلام وجود نداشته است. چرا که تأملی در آثار و احادیث امام علی (علیه السلام) به ویژه در استدلال بر توحید و عدل الهی نشانه های دقیقی از سبک فلسفی و روش عقلانی را نشان می دهد. حتی در نوع استدلال عقلی برحقوق انسانی و شهروندی نیز خطبه 33 نهج البلاغه حضرت نشانه بسیار خوبی از سابقه این روش است. نمونه های دیگر در نوع مباحثه و استدلال امام حسین علیه السلام در فلسفه قیام خود و صلاحیت خود و عدم صلاحیت یزید بر خلافت و نیز در خطابههای آن حضرت علیه السلام در مواجه با لشکر یزید موجود است. اینها همگی استدلالات عقلی است، که ما در مبحث حقوقی انها را ادله عقلانی میشماریم، که مبتنی بر نوعی روش عقلی است. روشی که فارغ از نوع و جنس افراد و مسلک و منش انسانها در مورد همه انان قابل صدق است. مکتب امام صادق (علیهالسلام) نیز از این منظر در درجه اول خدمتی بزرگ به جهان بشری نموده است. چرا که با توسعه دانش علوی منجر به توسعه منطق تعقلی در دین و روش عقلی در کشف و فهم حقوق انسانی و شرعی جامعه گردیده اند. روش تعقلی به عنوان یک مبنا در تمام علوم عصر حضرت علیه السلام نمود یافت. لذا به جاست گفته شود که در عصر امام صادق (علیه السلام) این روش به اوج هیبت خویش رسید. در تمام علوم از جمله حقوق و فقه این منش قابل رصد است. چنین ویژگی علاوه بر موقعیت زمانی، مدیون ذکاوت بینظیر حضرت در توسعه اندیشه دینی از طریق ارائه ادله عقلانی و فهم جهان شمول از دانش دینی است. از این منظر زمان حضرت امام صادق علیه السلام از نظر توسعه علوم اسلامی نیز یک زمان منحصر به فرد است. ایشان نسبت به سایر ائمه شیعه از فرصت نسبتا طولانیتری برای فعالیت علمی برخوردار بودند، ضمن اینکه در بخشی از این عصر که معروف به دوره گذر از خلافت امویان به خلافت عباسیان نیز هست نوعی نهضت علمی هم شروع شده بود. ترجمه متون و کتب ایرانی و یونانی که در عصر امویان آغاز شده بود، حال در اوان عصر عباسی زمینه رونق دانش هایی را فراهم آورده بود که لزوما تابع تفکر سنتی دینی نبودند و بلکه بسیاری چون آراء زنادقه و تصوف به تحدی با اندیشه اسلامی نیز وارد شده بودند و تلاش در تخلف از اندیشه اسلامی با زیر سوال بردن خدا و پیامبر و یا تقدم بر آن با ارائه نسخه های صوفیانه و رهبانیت محور داشتند. خلفای عباسی نیز بنابر دلایل مختلف نوعی زمینه گسترش آزادی اندیشه و عقیده های متفاوت را فراهم اوردند و خواسته یا ناخواسته میدان جدی از کارزار فکری در قرن دوم هجری راسبب شدند. امام صادق (علیهالسلام) بنابر دلایلی ذکر شد خارج از نزاعهای قدرت سیاسی، اقتدار علمی اسلام و توان استدلالی تعقل شیعی را بر صدر نشانند و به تبع آن خدمتی بزرگ به توسعه دانش بشری در زمینههای مختلف بنمایند. از جمله خدمات این رویکرد علمی که بعدها در ذیل مکتب جعفری یا مکتب امام صادق (علیه السلام) شناخته شد، توسعه تفکر حقوقی است، که ابتدا در قالبهای سنتی فقه و حدیث نمایان شد.
در عین حال دوران امامت حضرت صادق (علیه السلام) یکی از ادوار پر آشوب تاریخ اسلام است. این دوره که از سال 114 هجری تا سال 148 (سال وفات آن حضرت) طول کشیده است، شاهد ظهور و شهادت زید بن علی بن الحسین (122 ه.ق)؛ انتقال خلافت از بنی امیه به بنی عباس(132 ه.ق)؛ کشته شدن ابومسلم خراسانی(137 ه.ق)؛ کشته شدن عبدالله بن حسن بن حسن در زندان منصور و کشته شدن فرزندان او محمد بن عبدالله ملقب به نفس زکیه و ابراهیم بن عبدالله معروف به قتیل باخمری(145ه.ق) و بنای شهر بغداد(سال 145 و 146 ه.ق) است. این دوره بیش از ان که در جهان اسلام به واسطه نهضتها و انقلابهای سیاسی ارزش سیاسی داشته باشد، زمانه نهضتها و انقلابهای فکری است. از آن جا که زمان امامت امام صادق (علیه السلام) از دهه دوم قرن دوم تا دهه پنجم قرن دوم (114-148 ه.ق) است.
در باب نحوه شهادت این امام همام آمده است که از ابوايوب جوزى نقل مىكنند كه گفت: ابوجعفر منصور دوانیقی شبانه به سراغ من فرستاد. پس نزد او رفتم. منصور بر صندلى نشسته و روبهرويش شمعى قرار داشت و در دستش نامهاى بود. چون به او سلام گفتم نامه را به سويم افكند در حالى كه مىگريست گفت: اين نامه محمد بن سليمان، والى مدينه، است كه در آن ما را خبر داده كه جعفر بن محمد بهدرود حيات گفته است. آنگاه سه مرتبه گفت: «انا لله و انا اليه راجعون». ديگر مانند جعفر كجاست؟
آنگاه به من گفت: بنويس. من در جاى كتابت نشستم.
منصور گفت: بنويس اگر جعفر به كسى بعد از خود وصيت كرد او را پيش آر و گردنش را به شمشير بزن.
در پاسخ او نوشتند: جعفر بن محمد به پنج نفر وصيت كرده است: ابو جعفر منصور، محمد بن سليمان، عبد الله و موسى از فرزندانش و حميدة. منصور با ديدن نام اين افراد گفت: هيچ راهى براى كشتن اينها وجود ندارد.
ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن كثير رقى، نقل كرده است كه گفت: يكى از اعراب نزد ابوحمزه ثمالى آمد.
ابو حمزه از او پرسيد: چه خبرى دارد؟
گفت: جعفر صادق (ع) از دنيا رفت. ابوحمزه فرياد بلندى كشيد و بىهوش افتاد. چون به حال آمد پرسيد: آيا به كسى وصيت كرده است؟
پاسخ داد: آرى به عبد الله و موسى، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصيت كرده است. پس ابوحمزه خنديد و گفت: سپاس خدايى را كه ما را به هدايت رهنمون شد و بيان كرد براى ما از كبير و راهنمايى كرد ما را بر صغير و امرى عظيم را پوشيده داشت. چون از منظور وى پرسش كردند گفت: مقصود بيان كرد عيوب كبير (بزرگ) را و بر صغير (كوچك) دلالت كرد و صغير (موسى) را به اوصيا اضافه كرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصيت به منصور نهان داشت براى آنكه اگر منصور از وصى پرسش كند به او گفته مىشود وصى امام، تو هستى. عبد الله، اگر چه بزرگترين فرزند امام صادق (ع) بود، اما عيبى جسمانى داشت او افطح بود حال آنكه امام نبايد نقصى و عيبى داشته باشد. معذلك وى نسبت به احكام دين هم آگاهى نداشت.
مسعودى در مروج الذهب نويسد: در سال 148 هجرى ده سال از خلافت منصور گذشته بود كه ابو عبد الله جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب وفات يافت وى در قبرستان بقيع و در كنار پدر و جدش به خاك سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده كه او را مسموم كرده بودند. در اين قسمت از بقيع بر قبور آنان سنگ مرمرى است كه بر روى آن نوشته شده:
«بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله مبيد الامم و محيى الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله (ص) و سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن على بن ابى طالب و على بن الحسين بن على بن ابى طالب و محمد بن على و جعفر بن محمد عليهم السلام.»
بسیاری از منابع متقدم شیعه و سنی از شهادت امام صادق(ع) سخن نگفتهاند. برخی از علماء شیعه همچون شیخ مفید درگذشت او را به مرگ طبیعی دانستهاند. برخی نیز با تکیه بر حدیثی که میگوید امامان با قتل از دنیا میروند، گفتهاند امام صادق(ع) شهید شده است. شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق(ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت از دنیا رفته است.