29) منتخب وصیتنامه شهید والامقام حیدرعلی ملکی
سلام و درود بر مهدی موعود و با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی خمینی بت شکن و سلام و درود بر شهدای راه حق از هابیل تا انقلاب اسلامی ایران. «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» « همانا خدا آن مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنین همدست و پایدارند دوست می دارد.» بلی خوشا به سعادت اینگونه مردمان که آیتی از آیات خداوند شدند و مورد پسند و دوستی محبوب خود گشتند و فرمان خداوند متعال را اطاعت نمودند و همچنان رفتند. آنان جماعاتی از جامعه بشری بودند که از دنیا پرستی و دنیا دوستی و رندان و مکاران و ریاکاری های جامعه بیزاری نموده و دل به فرمان خداوند بسته و بسوی خدا شتافتند درود بر آنها باد. و خوشا به سعادت مادران و پدران، خواهران و برادرانی که دل به چنین جماعت ها بسته و عزیزان خود را به این صفوف راهنمایی نمودند و از تلاش و زحماتشان چنین صفوفی به وقوع پیوست.
سردار شهید حیدرعلی ملکی
فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجفاشرف
یک شب قبل از تولد حیدرعلی، مادرش خواب عجیبی دید. در باغی بزرگ کودکی میان آب زلال حوض بود. وقتی او را بغل کرد، کودک نام مقدس مولای متقیان، علی(ع) را به زبان آورد. این خواب، خانواده را معتقد کرد که عنایات آن حضرت با این کودک است و نامش را حیدرعلی گذاشتند. به عقیدهشان هم رسیدند، حیدرعلی یک ساله بود که در حادثهای به طور معجزهآسا از مرگ نجات یافت.
پدربزرگش روضهخوان، قاری قرآن و مکتبدار بود و حیدرعلی تربیت شدۀ دست ایشان بود. او در مجالس قرآن، روضهخوانی و بزرگداشت اهل بیت که توسط پدرش انجام میگرفت، حضور مییافت و از کودکی به قرائت قرآن، شرکت در جلسات عزاداری اهل بیت و اقامۀ نماز اول وقت و برپایی نماز جماعت علاقۀ شدیدی نشان میداد. حیدرعلی این روحیات را تا آخر عمر حفظ کرد، به طوری که مداومت بر نماز شب، نماز غفیله، دعاها، زیارتنامهها و قرائت قرآن او، هیچگاه حتی در سختترین شرایط قطع نشد. دورۀ دبیرستان را با توجه به بُعد مسافت منزل تا مدرسه با مشقت، اما با عزمی راسخ سر گذاشت و موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد. در کنار تحصیل به مادرش در منزل و به پدرش در کار کشاورزی یاری میرساند. تابستانها نیز در یک کارگاه صنعتی مشغول میشد و هزینۀ تحصیل خود را تأمین میکرد. با این همه به مطالعۀ کتابهای مذهبی میپرداخت و از مبارزات غافل نبود.
ســال 1356 به ســربـازی رفــت و در پـاسـگـاه ژاندارمری منطقهای محروم از استان فارس خدمت کرد. با اوج گرفتن انقلاب و صدور فرمان امام، از خدمت سربازی فرار کرد و به جمع پُر شور مردم انقلابی پیوست.
انقلاب که پیروز شد، ادامۀ خدمت سربازی را به پایان رساند و وارد سپاه نجفآباد شد. مسئولیّتهایش کم نبود، از جمله: حفاظت از بیت امام در قم، حفاظت از زندان اوین در تهران و تأسیسات سدّ زاینده رود.
بین دوستان به فردی انقلابی معروف بود. وقتی برای انتخاب همسر، طرف مقابلش از او خواست تا مسیرش را تغییر دهد، از خواستگاری او منصرف شد؛ چون عاشق بود، عاشق امام و انقلابی که با هزاران زحمت به بار نشسته بود.
همیشه اولین مدافع بود. در غائلۀ «گنبد» همراه نیروهای اعزامی بود که با نارنجک تفنگی، ضد انقلاب را هدف قرار داد. در درگیریهای شهرهای دیواندره، سنندج و مریوان حضوری فعال داشت. برای مقابله با نیروهای متجاوز عراق در عملیات شکست حصر آبادان (ثامنالائمه) به عنوان پیک فرماندهی، پیامهای حاج احمد کاظمی را به ردههای مختلف انتقال میداد. در همین عملیات از ناحیۀ دست و پا زخمی شد. در عملیات طریقالقدس جانشین گروهان بود و دوباره مجروح شد.
با بهبودی نسبی به کردستان رفت و به عنوان فرماندۀ گردان جندالله در پادگان سنندج کارش را شروع کرد. همانجا وقتی بر سر پیکر دو پاسدار شهید رسید، در جواب ضد انقلاب که نوشته بودند: «سزای تمام پاسداران همین است.» انگشت خود را برید و با خون آن بر دیوار نوشت «ما تا آخرین نفس از انقلاب و اسلام دفاع خواهیم کرد.»
سال 1362 یگان موشکی لشکر8 نجفاشرف را راهاندازی کرد و فرمانده این واحد شد. همیشه اصرار داشت تا با موشکانداز تاو کار کند. میگفت: «انسان وقتی پشت قبضه قرار میگیرد، روبهروی دشمن است؛ چون موشکانداز وقتی از خاکریز بالا میرود، توجه تمام تانکها و سیل گلولهها را به سوی خود جلب میکند. اینجا انسان شهادت را میبیند.»
در عملیات خیبر با یک قبضه موشک تاو و با یک خدمه و راننده وارد جزیره شد. در حالی که سه فروند موشک بیشتر نداشت، به خط مقدم رفت و پشت قبضه قرار گرفت. با نشانه گرفتن و شلیک اولین موشک، یکی از تانکهای دشمن را منهدم کرد و باعث روحیه بخشیدن به نیروهای مستقر در خط شد. با شلیک دو فروند موشک دیگر، دو دستگاه تانک دشمن هدف قرار گرفت. پس از پیشروی دشمن مهاجم به سمت مواضع خودی و تمام شدن مهمات، به خدمه و رانندۀ موشکانداز دستور دور شدن از خط و بازگشتن به عقب را داد و با یک اسلحۀ سبک در پشت خاکریز به نبرد ادامه داد. با سقوط خط به دست دشمن، حیدرعلی به فیض شهادت رسید و آسمانی شد.