شهید اسدالله آقارضائی فرزند محمدرضا 30 اردیبهشت ماه 1342، در خانوادهای متدین از دیار نجفآباد چشم به جهان گشود. دومین فرزند خانواده بود. با پشت سرگذاشتن دورۀ کودکی دوست داشت همچون دیگر هم سن و سالانش به مدرسه برود. به علت ضعیف بودن چشمانش از درس عقب افتاد و تا پایان مقطع ابتدایی در مدرسۀ شبانه به تحصیل ادامه داد. بعد از آن به حرفۀ نجاری روی آورد. از ویژگیهای بارز اخلاقی ایشان میتوان به دلسوز و مهربان بودنش اشاره کرد. اگر لحظهای بیکار میشد در امر دامداری به یاری پدرش میشتافت. در کودکی با فرایض دین شد و حتی لحظهای غفلت نمیورزید. با فرا رسیدن ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان در تکیههای عزاداری حاضر میشد و در میلاد بزرگان دین هم شرکت میکرد. در راستای ادامۀ اهدافش و شکلگیری تظاهرت علیه رژیم، به همراه بزرگترهایش در این عرصه حضور داشت.
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی برای انجام خدمت مقدس سربازی به کردستان اعزام شد. در حال و هوای فاسد آن روزها در برابر اشرار، کومله و دموکرات جان بر کف و بدون هراس میایستاد. مجروحیت هم باعث نشد، لحظهای از اهدافش فاصله بگیرد. با بهبودی نسبی دوباره به همرزمانش میپیوست. این سرباز امام زمان با لشکر28 پیادۀ کردستان در گردان پیاده خدمت تکتیرانداز را برعهده گرفت. در بحبوحۀ نبرد با ضدانقلاب به دست نااهلان دستگیر شد. بعد از مدتها نامهای مبنی بر اینکه از آنها به گرمی پذیرایی میکنند به دست خانوادهاش رسید. پس از چهل روز انتظار جانفرسا برادرش پیکر این عزیز را پیدا کرد که با شقاوت و سنگدلی در تاریخ 9/1/1362 اعدامش کرده بودند، جسم پاکش به زادگاهش بازگردانده شد. درخت شاداب زندگیاش به خزان نشست و با پیوستن به کاروان عاشورای حسینی بهار ابدی و ازلی را هدیه گرفت.