ماههاي اول بعد از ازدواجمان بود. يک روز همگي براي گردش بيرون از منزل رفتيم. شخصي از خلوت بودن محل سو استفاده کرده و به خانۀ پدر شوهرم که در واقع محل زندگي ما نيز بود دستبرد زد و مقداري پول و دوربين محسن را برد.
همسرم که به فرد مورد نظر مظنون شده بود به او گفت که اگر اعتراف نکني معرفيات ميکنم.
و اينگونه آن شخص به جرم خود اعتراف نمود. محسن به واسطۀ روح بلندش نه تنها او را تحويل قانون نداد بلکه از حق خود نيز گذشت. همين رفتار او باعث شد که خطمشي زندگي آن فرد تغيير کند و ديگر دست به اين کار نزند.
عنوان خاطره: نيل به آرزو
جنگ تمام شده بود. در مناطق جنگي به خنثيسازي مين مشغول بود.
سال 73 در قسمت مهندسي لشکر براي مرزبندي کردستان ايران و عراق عازم شد. نيروهاي سپاه يک طرف و جهاديها در طرف ديگر براي گود برداري مشغول بودند. ناگهان ميني منفجر شد و ايشان را پرت کرد داخل کانال. از ناحيۀ پشت سر مجروح و دچار ضربۀ مغزي شد و اينگونه شربت شهادتي را که چند سال بعد از پذيرش قطعنامه عطشش تمام جانش را سوزانده بود، نوشيد.
به نقل از همسر شهید
عنوان خاطره:توجه به حلال و حرام
به واجبات دین و فرامین انسانساز اسلام پایبند بود و خیلی به حلال و حرام توجه میکرد.
یادم است با اینکه وضعیت اقتصادیمان رو به راه نبود و اندوختۀ مالی آنچنانی نداشتیم، ایشان همواره خمس و زکات مالش را میپرداخت و بر این موضوع تاکید داشت.
علاوه بر این به دیدار اقوام و دوستانی که به لقمه و درآمدشان اطمینانی نداشت، نمیرفت و با آنها رفت و آمد نمیکرد.
به نقل از همسر شهید
عنوان خاطره:آخرین بار
بعد از اتمام جنگ تا قبل از شهادتش، یکی دو سالی را از طرف لشگر برای تفحص شهدا رفت. خیلی در این مورد با ما حرف نمیزد، تا اینکه یک بار برایم تعریف کرد که ، یک مرتبه که از پیدا کردن پیکر شهدا در منطقهای ناامید و مستاصل شده بودیم، شبش مراسم دعا برگذار کردیم و از خدا خواستیم که عنایتی به ما بکند. خلاصه صبح فردا برای آخرین بار به منطقه مورد نظر رفتیم، وقتی بیل زدیم به لطف خدا چند پیکر شهید پیدا کردیم و خدا میداند که آن لحظه چه حالی داشتیم.
به نقل از برادر شهید
عنوان خاطره: فعال بود
در زمینه امربهمعروف و نهیازمنکر خیلی فعال بود. اول با طرف مقابل به خوبی سخن میگفت و یک رابطۀ دوستانه برقرار میکرد، بعد از اینکه متوجه میشد زمینه برای طرح مطالب آماده است، فرد را متوجه اشتباهش میکرد و راه و شیوۀ درست را به وی نشان میداد و در این راستا تمام تلاشش را میکرد، اگر فردی میپذیرفت که فبها، اما اگر میدید مسئله بغرنج است و طرف مقابل به هیچ وجه حاضر به ترک عمل ناپسندش نیست، خودش را کنار میکشید و کار را به فرد متخصصتری واگذار میکرد.
به نقل از برادر شهید
عنوان خاطره:زیارت عاشورا
بعد از شهادت آقا محسن یکی از دوستانش برایم تعریف کردکه
در ماموریت آخر ایشان هر روز رو به کربلا زیارت عاشورا میخواند و از خداوند زیارت امام حسین(ع) و شهادت در راهش را طلب میکرد.
بالاخره مدتی بعد ایشان به آرزویش رسید و کربلایی شد.
به نقل از همسر شهید